جدول جو
جدول جو

معنی ام شنبل - جستجوی لغت در جدول جو

ام شنبل
(اُمْ مِ شَمْ بَ)
قبله. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ام زنبق
تصویر ام زنبق
کنایه از خمر، شراب
فرهنگ فارسی عمید
(اُمْ مِ شِ)
لبوه. (المرصع). شیر ماده
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ زَ فَ)
داهیه. (المرصع) (اقرب الموارد). سختی و بلا. (یادداشت مؤلف) ، دنیا. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ زَمْ بَ)
شراب. (از المرصع) (از المنجد) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سُمْ بُ لَ)
اسلمیه. از زنان صحابی بوده و حدیث از وی روایت شده است. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 245 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ هِمْ بَ)
کفتار ماده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ ؟)
کفتار. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ غُ جُ)
عناق الارض. (المرصع). در اقرب الموارد غنجل بمعنی عناق الارض است. رجوع به عناق الارض شود، داهیه. (اقرب الموارد) (المرصع). سختی. (آنندراج) ، کفتار، عنکبوت. (اقرب الموارد) (المرصع) (آنندراج) (مهذب الاسماء) ، مرگ. (از المرصع) (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). موت. (آنندراج). و از آن است: الی حیث القت
رحلها ام قشعم، و گویند ام قشعم کنیۀ شتر ماده ای بود که رمید و بر آتش بزرگی گذر کرد و پالان خود را در آتش انداخت و بتاختن و دویدن خود ادامه داد و آن مثل شد برای کسی که بکار بدی کشیده میشود، چنانکه گویی به آتش میرود. (از اقرب الموارد). دنیا. (المرصع) ، نسر (کرکس). (از المرصع) (از المنجد) ، قریهالنمل. (اقرب الموارد). مأوای موران. فراهم آمدنگاه خاک موران
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ غَ تَ)
کفتار. (از المرصع) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ ثَ)
کفتار. (از اقرب الموارد) (از المرصع). لغتی است در ام عثیل. (از اقرب الموارد). و رجوع به ام عثیل شود، هامۀ سر، منجنیق. (المرصع) :
کیف تری ضیع ام فروه
تأخذهم بین الصفا و المروه.
و مقصود شاعر از ام فروه منجنیقی است که حجاج در زمان زبیر با آن مکه را سنگباران کرد. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ حِمْ بِ)
روباه ماده. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اَ شَمْ بَ)
حمل بن خزرج. شاعری است از عرب
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ شُ)
درباره کسی گویند که عزم کاری کند ولی به اتمام نرساند، اصلش چنان است که گویند: زنی پی کاری میرفت در این بین حیض بروی عارض شد و بدون انجام کار برگشت. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ نُ فَ)
کفتار. (از المرصع). در اقرب الموارد و کتب لغت دیگر نوفل به معنی کفتار نر است
لغت نامه دهخدا